my heart is broken

my heart is broken

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 66
بازدید ماه : 145
بازدید کل : 17050
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



مراسم عقد کناان

 

سلام دوستان...

پنج شنبه یکی از بهترین روزای زندگیم بود....

از صبح که از خواب بیدار شدم محمد کنارم بود تا آخر شب...

از خدا ممنونم که  این نعمت رو به من بخشیده...

الان چند روزی هست که دنبال کارای امروز بودیم...و با خانواده ی منو محمد اومدیم قشم...

من دوست داشتم مراسم تو قشم باشه آخه قم رو خیلی دوست دارم.. مامان اینا پیشنهاد دادن  کیش جشن بگیریم.. اما من اینجا رو دوست داشتم.. محمد هم گفت همین جا جشن میگیریم.. خوشبختانه مامان و بابای محمد هم  قبول کردن.

از امروز صبح  با مهسا و منا (خواهرای محمد ) و علیرضا(برادر محمد)  رفتیم بیرون.. چند تا عکس واسه یادگاری از دوران مجردی گرفتیم و محمدرضا ما رو رسوند آرایشگاه..

من خواسته بودم که زیاد آرایش نداشته باشم... ولی خانوم آرایشگر کلی رو صورتم نقاشی کشید..

آخری دیگه بهش گفتم بی زحمت تمومش کن دیگه داره خوابم میبره...

گفت باشه عروس خانوم..(با شنیدن این کلمه تموم وجودم لرزید اصلا باورم نمیشد..)     

خلاصه ساعت حدود 3 بود که کارمون تموم شد... محمد اومد دنبالم... و با هم رفتیم باغ واسه عکس و فیلم و این حرفا...

محمد کلی خوشحال بود منم همینطور...

تا زمانی که برسیم اونجا محمد  1000بار گفت مانیا خیلی دوست دارم....خوشحالم که واسه هم شدیم..

منم خیلی خوشحال بودم..

خلاصه رسیدیم دو ساعتی طول کشید که عکس ها و فیلم ها رو بگیرن ازمون...

ساعت 5 رفتیم تالار...

سر سفره ی عقد..

عاقد هنوز نیومده بود ولی بعد از نیم ساعت رسید... صیغه ی عقد رو خوند و دوتامون با رضایت کامل بــــلـــــــــه رو گفتیم..

و کادو هامون رو هم گرفتیم...

بابام به محمد یک سوم سهام شرکت رو واگذار کرد...

به من هم به خاطر اینکه 22 سالمه.. 22 سکه داد..

مامانم هم توی این هدیه سهیم بود اما بازهم به من یه گردنبند خیلی خوشگل و به محمد یه ساعت هدیه کرد..

بابای محمد یه ویلا توی کیش  به جفتمون هدیه کرد با یه سرویس طلا واسه ی من..

مامان محمد هم بهم  یه دسبند هدیه داد.

و بقیه هم که خیلی زیاد بودن.. نمیشه تک  تک نام ببرم.... ولی از همشون ممنونم..خیلی لطف داشتن در حق ما ... همین که اومدن واسم کلی می ارزید.

بعد از همه ی کادو ها خدمتکار واسم یه جعبه با پاپیون های ریز قرمز آورد گفت: این واسه شماست اما نمیدونم از طرف کیه..

نمیدونستم واسه کیه...اما خیلی کنجکاو بودم..  شک کردم از طرف یکی از دوستام باشه که نتونسته بیاد...

بازش کردم..

فکر میکنید چی بود؟

یه خرس قرمز  بزرگ.. که روی قلبش نوشته بود مانیا جات اینجاست....

خیلی خوشگل بود..وااااییی..

توی  دست عروسک یه نامه بود که نوشته بود تقدیم به خانوم خودم که میدونم از این کادو بیشتر از همه خوشش اومد ... آخه  عشقم هنوزم کوچولوئه... از طرف کسی که همیشه کنارت میمونه...  محمدرضا

رفتم طرفش و بهش گفتم من هنوزم بچه ام؟ باهات قهرم.. لوووس..

بعد گونه اش رو بوسیدم گفتم مرسی بهترین کادو بود واسم.. اونم از جیب کتش دو تا جعبه ی کوچیک  آورد بیرون و گفت اینم واسه توئه.. بازش کردم و یه گردنبند بود که همیشه آرزوشو داشتم واسم بخره....

از محمد رضا ساخته شده بود...  خیلی دوست داشتم  داشته باشمش چند بار خواستم بخرم اما دوست داشتم خودش بهم هدیه کنه..

که امشب این کارو کرد.. جعبه ی دومو هم باز کردم یه سوییچ ماشین بود...(بهم نگفت چیه فقط میدونم هنوز تو نمایشگاه تهرانه و وقتی برگشتیم میریم میبینمش..)

منم به محمد یه دنیا عشق و علاقه و یه چیزایی(خیلی خصوصیه)و یه نامه با کلی از حرفای دلم که توی این 4 سال و نیم بهش نگفته بودم....

تا آخر شب زدیمو رقصیدیم و آخرش هم  رفتیم توی یک باغ..به همه ی مهون ها یه یادگاری از طرف خودم و محمدرضا دادیم که یه کارت پستال با یه غزل اتفاقی از حافظ که همه رو خودم با خط خودم نوشتم و هر کی به صورت انتخابی یکیو برداشت و به عنوان فال به حساب اومد...و بعد از تموم شدن مراسم اومدیم خونه..تا صبح دوستا نداشتن بخوابیم..با اینکه خیلی خسته بودیم ولی خوب نذاشتن دیگه...صبح بابام اینا برگشتن اما ما با دوستامون موندیم..

کلا روز خیلی خوبی واسم بود.. جاتون واقعا خالی بود...

جـــاتــــون خــــالــــــــــــــــــی بــــود...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: fereshte تاريخ: شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ
زین شاخه به ان شاخه پریدن ممنوع در ذهن به جز تو افریدن ممنوع غیر از تو ورود دیگران در قلبم عمرا... ابدا... هیچ...اکیدا ممنوع دوستان خیلی خیلی به دنیای مجازی من خوش امدید امیدوارم از من و وبم خوشتون بیاد من که همه رو دوست دارم

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to broken00heart00angel.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com